| |
نام : | |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
شیخ دانایی برای جمعی سخن می گفت و پند می داد
در بین پندها لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند
بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند
او مجددا لطیفه را تکرار کرد تا این که دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید
او لبخندی زد و گفت :
وقتی که نمی توانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید
پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه می دهید؟
گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید !
![]() |
![]() |
نویسنده : @@ وان استار @@ |
رمز عبور را فراموش کردم ؟ ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 52
بازدید هفته : 206
بازدید ماه : 1289
بازدید کل : 188229
تعداد مطالب : 2226
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1